کد مطلب:129780 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:202

شب یازدهم
ادیب مورخ، سید عبدالرزاق مقرم می نویسد: چه شب سختی بر دختران رسول خدا (ص) گذشت، آنان كه از آغاز خلقت خویش در عزت و احترام به سر برده بودند و تا دیروز در سراپرده عظمت و چادرهای شكوه می زیستند، روزهایشان با پرتو خورشید نبوت و شبهاشان با نور ستارگان خلافت و چراغهای انوار قداست نورانی بود، امشب در غیاب آن چراغهای فروزان در تاریكی و ظلمت به سر می برند. در حالی كه بار و بنه شان را غارت كرده اند، خیمه هایشان را آتش زده اند و پراكنده و متفرق ساخته اند. حامیانشان را كشته اند و هیچ كفیل و سرپرستی ندارند؛ و نمی دانند كه اگر مورد حمله قرار گیرند، چه كسی از آنها دفاع خواهد كرد؟ و خشم زنان شوهر و فرزند از دست داده را چه كسی آرام می كند و از اندوهشان می كاهد؟

آری، كودكان می گریستند دختران جوان ناله می كردند. زنان از شدت اندوه شیون سر می دادند. مادری بود كه فرزندش را تیر از شیر گرفته بود، خواهرانی بی برادر و زنان فرزند از دست داده و دیگرانی كه بر خویشاوندان نزدیك می گریستند. در كنارشان پیكرهای پاره پاره و اعضای تكه تكه و گلوهای خونین افتاده بود و آنان در بلندیهای خشك سرگردان بودند.

با همه ی این احوال نمی دانستند كه بامدادان چگونه سر خواهد زد؟ و منادی چه صدایی بلند خواهد كرد؟ قتل یا اسارت؟ هیچ كس جز یك امام بیماری كه توان دفاع از خود را نداشت، نبود كه از آنان حمایت كند؛ و خود او نیز در معرض خطر قتل بود!


آن شب همه ی عالم ملك و ملكوت را غم و اندوه فراگرفته بود. حوریان بهشتی ناله و زاری می كردند. فرشتگان آسمان در اندوه به سر می بردند و پریان در جای خود نوحه سرایی می كردند. [1] .


[1] مقتل الحسين، مقرم، ص 289.